::..بـــــــــــــیقرار..::

دلبیقرارم تا قـــــرارم،قـــــرار «تو»باشد...

::..بـــــــــــــیقرار..::

دلبیقرارم تا قـــــرارم،قـــــرار «تو»باشد...

::..بـــــــــــــیقرار..::

به نام تو که اویی..
به نام تو می نویسم،که هستی از توست،از تو،باتو و به سوی تو...تویی که چه من باشم،چه نباشم،هستی و می خوانی مرا...عشق را آفریدی تا عشق جهان گیر شود. آنگاه،همه چیز می شود،تو،آنگاه که جهان عاشق شود.از تو،باتو و به سوی تو...

آخرین مطالب

  • ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۱۱ دل

نویسندگان

من
مشتی گل خشک،ازخار ترین موجود زمین(خاک)..هستم.
تا وقتی من،من هستم،همین گونه هست که هستم...همه چیز از توست.همه چیز خود توست..کیست که بفهمد!؟اصلا منی وجود ندارد..
مگر خودت نگفتی"و نفخت فیه من روحی"پس من،همان تو ام...
چرا که روح حیات بخش جسم است.حتما من هنوز تو نشدم و هنوز روحی وجود ندارد..پس اگر اینگونه باشد باز هم بر میگردیم سر جای اول..
منی وجود ندارد...